دیگر نبودنت هیچ چینی
روی پیشانی ام نمیکارد
و نیامدنت ...
پا به پای من پیاده نمی آید
می توانم پا روی پا بیندازم
قهوه ام را لاجرعه سر بکشم
گوشی تلفن را بردارم
به تنهایی ام چشمکی بزنم
و بی خیال موجی که بر شانه هایم میگذرد
فراموشی را شال ببافم ...
.............................................
پ . ن : از یک سنی به بعد بخصوص بعد از بعضی از ملایمات آدم یک چیز بیشتر دلش نمیخواهد : اینکه ولش کنند راحت باشد حتی از این بهتر جوری رفتار کنند که انگار مرده ای